موضوعات اساسی قابل بحث در باره « دئیسم » و نقد آن ها

نوع مقاله : Original Article

نویسنده

چکیده

« دئیسم » ، حدوداً در قرن 17 میلادی همزمان با دوره روشنگری، اصلاحات و رنسانس شروع شده و گسترش یافته است. « دئیسم » از بدو پیدایش خود ، هم نتیجه مرکزیّت دادن به عقل و هم عکس العملی در برابر عقائد تحریف شده مسیحیّت بوده است.  علاوه بر آن ، ظلم های کلیسا و اعمال فاسد کشیش ها باعث شد گرایش به جریان هایی مثل « دئیسم » و « آتئیسم » شکل گرفته و سرعت بگیرد. در نتیجه، دئیسم خداوند را انکار نمی کند بلکه وجود یک دین فرستاده شده از سوی او را قبول ندارد. و به جای آن یک فهم دینی با مرکزیت عقل، که آن را « دین طبیعی » می نامند،  را بنیاد نهاده اند. بر اساس این رویکرد در مسائل اعتقادی عقل را اساس قرار داده و در مسائل عَملی، اخلاقی بودن رفتارها را معیار دانسته اند. یعنی در موضوع مسؤولیت انسان در پیشگاه خداوند، اخلاقی بودن مهمترین مسؤولیت است. با این وصف ، نمی توان « دئیسم » را به عنوان طرز تفکری واحد تلقّی کرد. در درون خود به انواع طرز فکرها تقسیم می شود ، برخی این طرز تفکر را قبول کرده اند که خداوند در امور عالَم دخالتی ندارد ، اما برخی نیز به وجود ارتباط بین خداوند با انسان و جهان قائل هستند. در موضوع آخرت نیز اختلاف نظر وجود دارد. در حالی که برخی دئیست ها زندگی پس از مرگ را قبول دارند، گروهی دیگر  حیات پس از مرگ را ردّ کرده اند. در موضوع بدی و شرّ گرایش تنزیهی دارند و خداوند را عامل بدی ها نمی دانند و معتقدند که بدی ها از وجود انسان ها ناشی می شود. با توجه به اینکه نقاط اساسی جدایی اندیشه دئیستی با دین های رسمی ( کلاسیک ) در این موارد می باشد، لذا ما نیز در این مقاله به این موضوعات پرداخته ایم. و چون مباحث بیشتر و تفصیلی در ظرفیت این مقاله نبود لذا به آن ها نپرداختیم. در ادامه یک سری انتقادهای وارد بر دئسیم را  از موضع دین رسمی بر شمرده ایم. در اساس این انتقادات، مشکلات مربوط به نظریه اعتقاد به خدایی که در امور جهان دخالتی ندارد و تحلیل قطعی عقلی از موضوعاتی مثل آخرت و اخلاق، و تبدیل کردن این دیدگاهها به عنوان مبانی اعتقادی، جای دارد.

کلیدواژه‌ها